یک روز که در حرم مطهر حضرت معصومه (س) نشسته بودم دو تا جوان به طرفم آمدند و در حالی که با هم کلکل می کردند سلام کردند. من هم به رسم ادب و انجام واجب، جواب سلام آنها را دادم . احوال پرسی مختصری کردیم و یکی از اون جوانها پرسید : حاج آقا من با این دوستم خیلی درباره امام زمان (ع) مطالعه می کنیم اما به یک مشکلی برخوردیم میشه کمکمون کنید؟ من هم که سرم درد می کنه برای این جور مسائل، مؤدبانه و مشتاقانه جواب مثبت دادم . جوان مذکور گفت : البته ما هر چی کتابهای مختلف را گشتیم به جواب این سؤال نرسیدیم . گفتم : حالا بفرمائید منم اگه بلد بودم جواب می دهم . گفت : حاج آقا ازدواج یک دستور اسلامیه درسته؟! حالا سؤال ما اینه که آیا امام زمان (ع) ازدواج کردند یا نه ؟ بچه دار شدند یا نه ؟ آیا همسر و بچه ها شون می دانند ایشان امام زمانند یا نه ؟ آیا همسر امام زمان ... .
این که بعدش چی شد و بین ما چه گفتگویی جریان گرفت، خیلی مهم نیست ، مهم اینه که متأسفانه این اولین و آخرین نفری نبوده و نیست که به جای پرداختن به مسائل اساسی مهدویت، ذهنش درگیر سؤالها و مسئله های بی خاصیتی میشود که دانستن و ندانستن اش هیچ فرقی ندارد.
همه ما احتمالا بارها و بارها این روایت را شنیده ایم که پیامبر مکرممان ( ص) فرموده اند :
من مات و لم یعرف إمام زمانه فقد مات میتة جاهلیة1
آنکه بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
آنچه در این روایت به عنوان دستور الهی و حافظ انسان از مرگ جاهلی شمرده شده است شناخت امام هر زمانی است و مسلماً شناخت امام عصر ما یعنی وجود مبارک مهدی موجود موعود (عج) نیز اکسیر نجات بخشی است که عامل حیات فرد و جامعه است .
اما معنی چنین شناختی و چنان مرگی چیست ؟
قرآن کریم انسانها را به دو دسته تقسیم می کند آنان که خود را در مسیر نورانیت قرآن و عترت قرار داده اند و آنان که چنین نیستند . آنگاه مومنان را صاحب حیات و غیر آنان را مرده معرفی می کند.
لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرین َ2
... تا افرادى را که زندهاند بیم دهد و بر کافران اتمام حجّت شود و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد
خداوند سبحان در این آیه کریمه میان ( کافر ) و ( زنده ) تقابل انداخت در حالی که تقابل به طور معمول می باید میان ( کافر ) و (مومن ) از طرفی و ( زنده ) و ( مرده ) از طرف دیگر برقرار گردد .اما با این بیان نورانی آموزه ای را ارائه کرد که بر اساس آن تنها مومنان اند که از حیات حقیقی و انسانی برخوردارند و آنان که اهل ایمان نیستند در حقیقت بهره ای از زندگی و حیات حقیقی انسانی ندارند، گر چه حیات نباتی و حیوانی دارند اما فاقد زندگی انسانی اند .
با این تحلیل روشن می شود که مرگ جاهلانه ( که در برابر حیات عاقلانه است ) همان مرگ کافرانه ای است که قرآن از او یاد می کند. برای رهایی از چنین مرگی شناخت امام معصوم هر زمان که همتای قرآن و حجت الهی است امری ضروری خواهد بود . اما آیا این چنین شناختی با شناسایی تاریخ و شناسنامه ای معصوم به دست می آید ؟ چنین شناختی آن مقدار لازم است که نسب آن امام را برایمان روشن سازد و اصول اساسی تاریخ امامت او را روشن کند تا مبادا در تشخیص او از دیگران اشتباهی رخ دهد و نه بیشتر از آن . چنینی شناخت سطحی و ساده ای که برای هر کافری هم ممکن است نمی تواند تامین کننده آن معرفت حیات بخش باشد. ( همانطور که بسیاری از مستشرقینی که هیچ باوری به اسلام ، قرآن و عترت ندارند در این سطح از شناخت، مطالب ، مقاله ها بلکه کتابها نوشته اند و سخنهای زیبا گفته اند اما هرگز به او ایمان نیاورده اند ) .
بر همین اساس باور دارم که پرداختن بیش از حد ضرورت به چنین سطحی از معرفت تاریخی و شناسنامه ای نه راهنما بلکه رهزن است . البته اندیشه های رهزن دیگری نیز هستند که نه تنها معرفتی نمی افزاید بلکه ذهن انسانها را به بیراهه ای می کشاند که آرام آرام وظیفه اصلی خویش در برابر امامت و آموزه های اصیل مهدویت را به فراموشی می سپارند .
قبل از پایان این بخش به حکم وظیفه به آگاهی میرسانم آنچه به فضل خدا در این نوشته ها خواهید خواند برآیند مطالعه در آموزه های والایی است که ریشه های آنها را وامدار اندیشه های بلند و نگرش عرشی بزرگانی چون حضرت آیت الله علامه طباطبائی (ره) ، شهید مطهر آیت الله مطهری (ره) و حکیم متأله و عارف فرزانه آیت الله جوادی آملی ( دام ظله ) هستم .
به خواست خداوند و مدد دعای آن حضرت ، در پست بعدی کمی بیشتر ، معرفت حیات بخش را خواهم شکافت و در خصوص اندیشه های رهزن نیز سخن خواهم گفت .